ذابل ۳۰/۰۳/۱۴۰۰ by with بدون نظر ذمعین (بِ) [ ع. ] (اِفا. ص.)۱- پژمرده، پلاسیده.۲- لاغر، نزار.۳- خشک شده از عطش.
ذئب ۳۰/۰۳/۱۴۰۰ by with بدون نظر ذمعین (ذِ) [ ع. ] (اِ.)۱- گرگ.۲- از صورتهای فلکیِ جنوبی. ج. ذئاب، ذؤبان.
ذؤابه ۳۰/۰۳/۱۴۰۰ by with بدون نظر ذمعین (ذُ بِ یا بَ) [ ع. ] (اِ.)۱- پیشانی.۲- محل روییدن موی بر پیشانی.۳- شریف و اعلای هر چیز.۴- ارجمندی.
ذ ۳۰/۰۳/۱۴۰۰ by with بدون نظر ذمعین (حر.) یازدهمین حرف از الفبای فارسی، برابر با عدد ۷۰۰ در حساب ابجد.
ذات ۳۰/۰۳/۱۴۰۰ by with بدون نظر ذمعین [ ع. ]۱- (پش.) پیشوندی است به معنای صاحب، دارنده. مؤنثِ «ذو».۲- (اِ.) حقیقت هر چیز.۳ – فطرت، جبلت. ~۴ – جسم.۵- جوهر، گوهر.